ساعت ٢:٣٠ نصفه شب ١٠ مهر
با چشمای خیس از خراب پریدمو گوشیمو پیدا کردم واتس اپ باز کردم و مسیج دادم به نفس
گوش درد داشت از دیشب ، امید داشتم ببدار باشه حرف بزنه اروم شم ولی خوابه، بمیرم الهی گوشش کیپ شده بود فکر کنم از کلافگی و استرس این روزا! همون بهتر خوابش برده عزیز دلم
الانکه از خواب پریدم با کابوس اون لعنتی بود
خواب دیدم نفس رفته ترکیه و اولین روزکه رسیده اون استوری گذاشته از قرارشون و باز اون طناب لعنتی وحشتو انداخته تو گلوی من
هدا میدونه تو خواب چه فشاری بهم اومد، صدتا مسیج نوشتم واسه نفس و پاک کردم
چقدر غم انگیزه که یه رفتار دوستانه میشه کابوس ضمیر ناخواگاه زندگی من و هیچی نمیشه راجبش به جونی گفت
چقدر حالم بده... شکر که خواب بود
خدایا شکرت خداجونم مادوتارو کنارهم برای هم حفظ کن، خانواده هامون و عزیزامون حفظ کن و بذار آروم باشیم کنارهم
خدایا این کابوس از ذهنم دور کن و آرومم کن :'(
خدارو شکر ازین خواب لعنتی بیدار شدم... شکر