دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها
دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها

سرطان زندگیه ما...

بازهم مشکل همیشگی،بازهم شهاب سنگیکه باید صاف بخوره تو سر من...

دیروز  بازم دردسر درست کرد و از ظهر عزیزدل من  درگیر کارای اون بود، بمیرم الهی اعصابش داغون داغون بود نه حرف میزد نه من جرعت داشتم بهش زنگ بزنم!

بهم مسیج داد گفت اعصابم داغونه نمیکشم دیگه انقد بهم زنگ بزنن، میرم درمانگاه و خاموش میکنم

گفتم باشه فقط مراقب خودت باش

دیشب تا صبح درد کشیدم و بیدار بودم و فکر کردم صبح نتونستم برم سرکار

خونه موندم صبح بخیر صبحشو خوندم و از خشک و خالی بودنش دلم لرزید

ولی گرمتر مسیج دادم بهش و از جوابش فهمیدم اعصاب نداره باز، بعد از یکساعت مسیج داد اینطوری نمیشه باید فکر اساسی کنم برم یه جا گم و گور شم!

غم دنیا نشست رو دلم... گفتم خدایا این چه وضعیه! کجایی پس

گفتم بهش باشه! هرجا ارومی باش

عصر بهم مسیج داده بود با مامان هایپر بودم، زنگ زدم بهش صدا خوب نمیومد

اومدم خرنه مسیج دادم بهش حالش خوب نبود همچنان! گیر دادمکه باهام حرف بزن، حرف نمیزتی حالم بدتره

گفت درگیر حال من نشوکه بدتر ازین میشی

گفتم لعنتی خب حرف بزن باهام! تو حالمو بد نمیکنی

حرف نزدنت حالمو بد میکنه!

خلاصه از فشار حرفا هیچی یادم نمیاد! فقط یه لحظه حس کردم وجودم اضافیه کنارش و. نه ارامشی دارم نه دوس داره باشم ینی حس کردم ازم میخواد که نباشم!

گفتم ش... میخوای نباشم اره؟

گفت بس کن توروخدا نمک رو زخم نباش مغزم تعطیله

گفتم میخوام مرهم باشم! تلگرام پاک میکنم  اذیتت نکنم!

گفت نه! مسخره بازیا چیه... اصن من.... حالمم خوبه نکن

گفت بفهم بخاطر تو گفتم نه خودم!

گفتم بخاطر من ازجانبم تصمیم نگیر! لعنتی من روزیکه خواستم باتو باشم فکر همه این اعصاب خوردیارو کردم! 

تو دلم غوغا بود! عین زلزله اونشب حس میکردم همه چیمو دارم ازدست میدم و داشتم خفه میشدم از فشار بغض لعنتیش

ازون لحظه ها بودکه هزارساال میگذره

دلم میخواست بهش بگم لعنتی بیشعور اخه چرا نمیفهمی! من تورو میخوام بدون همه چیم میخوام! حتی کل زندگیتو اون لعنتی ازت بگیره بازممیخوامت! من خودتو خواستم با همین شرایط با هر انفاقیکه بیفته چرا نمیفهمی! چرا فکر اساسی نمیکنی این پادرهواییو تموم کنی و دوتایی بریم یه جا زندگی کنیم!... میخوام برم یه جا که هیشکی نباشه اعصابتو بهم بریزه! یه جاکه خودمون باشیم و ارامشمون! زندگی کنیم اروم باشیم

این روز و شبای لعنتی داره ذره ذره روحمو ارامشمو تمام وجودمو عین خوره میخوره... :'( خدایاااااا کجایی پس

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.