دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها
دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها

سفر.. شمال... مقدمات تولد!

این هفته نفسی رفت شمال و من تنها بودم و اکثر وقت باشگاه بودم و یه روزم با ط.. و مس... رفتیم بیرون و ..! یکم هفته دلگیر بود! یکم که نه خب خیلی بیشتر ازون

چالشاییکه تو ذهنم ایجاد میشه و با بی سیاستی نفسی شعله ور میشه خیلی آزار دهندس. گفت میخواد بره رشت و سر بزنه به س... یه لحظه از ذهنم گذشت که دوست ندارم اینکارشو ولی خب سعی کردم منطقی بپذیرمش و حل شد. رفت اونجا و منم

تو کل مدتیکه اونجا بود باهام تماس نگرفت، دلم طاقت نیاورد و زنگ زدم جواب نداد! ذهنم درگیر کلی فکر شد و جنگ افکار شروع شد!

خودش تماس گرفت یکم دلم اروم شد، اخر مکالمه یکم شما و ... صحبت کردکه دوست نداشتم! حس کردم جلوی اون زنگ زده و یه جووری بود

و بازهم رفت تا اخرای شب که زنگ زد بهم!

یه جورایی دلخور شدم! بهم برخوردکه چرا نباید موضوع منو دوستاش بدونن!  مگه چی این وسطه! من ادم معقولی نیستم! مگه میشه! چطور تاحالا چنین شرایطی تجربه نکردم! خلاصه فکرای اعصاب خورد کنی که فقط سعی میکردم کنترلشرکنم اما از لحن صدام خب واضح بود چقدر دلخورم! پرسید بخاطر اینکه اومدم سر بزنم س.. ناراحتی! چی باید میگفتم؟

هرچند ناراحتی از اصل ماجرا نبود! ناراحتیم از نحوه عملکرد ش... با این موضوع بود! اینکه درک نکرد من بهرحال خوش ایند نیست برام و لازمه حداقل بیشتر حواسش بهم باشه تا ارامشم جبران شه!

گذشت...

امروز از صبح چندتا رستوران تماس گرفتم و عکس دیدم که واسه تولدش رزرو کنم.  یه رستوران شیک و خوشگل پیدا کردم با پرسنل خوش برخوردکه تصمیم گرفتم اونجارو اوکی کنم واسه تولد. قبلا فکر میکردم واسه تولدش دوستاشم میگم و کلی شوک میشه اما با شرایط الان قطعا جایی واسه حضور اونا نیست..

داشتم برنامه هاییکه دارم و کاراییکه باید بکنم واسه تولدش مینوشتم که مسیج داد و بعدش رفتم اینستا عکسارو دیدم! صبح دیده بودم صبحانش دونفرس سعی کردم نپرسم!

دیدم شام هم دونفره بودکه دیگه نتوتستم نپرسم که بازم امروز س... همراش بوده! و گفت اره بوده

نمیدونم چرا درکی ازین موضوه و ازینرحس نداره! شایدم اهمیتی نمیده نمیدونم!

من تو شرایط مشابه حتماً ازش مشورت میگیرم تاییدیه میگیرم و کل اون مدت چندین بار زنگ میزنم و ازش میخوام بهم زنگ بزنه!

اما برعکس کل مدت نبووووود.... بیشتر کلافم کرد و بیشتر دلخور شدم

نمیدونم با شناختیکه دارم نفس من یه جورایی شاید فکرشم نکرده که من ناراحت میشم... اما کاش میکرد چون به شدت داره ازارم میده!

حق دارم خب! جاییکه دلم میخواست کنارم باشه نبود و دقیقا جاهاییکه من دوست داشتم دوستش کنارش بود! من دخترم و حق دارم دلخور شم عصبی شم. اصن حق دارم داد بزنم بگم بیخود کردی با اون رفتی! تو اینجاهارو باید کنار من میرفتی :'(

دلن شکست... خیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.