دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها
دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها

خواب! کابوس؟

کم کم این نبودنه و دلتنگیش داره اذیتم میکنه

کم پیام دادن و احساس دور شدنش آزار دهندس!

میدونم سفره و به طبع وقت زیادی نداره ولی تمام این دلتنگی و نبودن باعث میشه من حساس و ریز بین تر بشم!

اونقدر که کامنت دوستاش و نحوه جواب دادن اون بهشون اذیتم میکنه، وقتی فلانی جون مرسی و ایموجی بوس و... میبینم  دلگیر میشم! از این درک نکردن ! ازین متوجه نبودن اینکه  نمیدونه یه دختر وقتی دلتنگه و روزاییکه دلش میخواد اون کنارش باشه، نیست

لازمه مراعاتشو کرد نازشو کشید ، هرچند بی انصافی نکنم! محبت و علاقشو تو مسیجاش میخونم ولی دلتنگیه من خیلی بیشتر از این دُز آرامشیه که واسم میفرسته

تازه دوهفته از رفتنش گذشته و حس میکنم یکماهه نیست!

انقدر عصبی شدم ازین فشار که رژیم شکستم باز! دو روزه خیلی عصبی دارم میخورم :'(

البته حس میکنم تغییرات هورمونی هم بی تاثیر نیست، دکتر گفت جوشای صورتت و اینهمه تورم واسه استرسه و تغییر هورمون

پریروز نزدیک صبح خوابم که برد خوابشو دیدم، با دوستاش و پویان بودیم و نفسی بد اخلاق شده بود!

اذیت شدم اذیت شدم :(

دیشب خوابیدم و خوابشو دیدم باز، همه چی خوب و اروم بود باهم رفته بودیم سفر و توی یه سری واحد کنارهم بودیم

بغلم بود و آروم آروم بودم، رفتیم بیرون ازون واحدا و خیلی اتفاقی مانیو دیدم، کسیکه خواستگارم بود چند وقت پیش ، خیلی رسمی و  بعد صحبتم بهش گفتم نه و محترمانه بیخیال شد، ولی تو خواب خیلی عوضی بود! و بعد از سلام احوالپرسی  منو دعوت کرد خونش! گفتم نمیام و هی اصرار میکرد ، خیلی پلید و عوضی بود و نزدیک صورتم شد و من یقشو گرفتم و مشتمو اوردن نزدیک صورتش گفتم دست بمن بزنی میکشمت

یهو نفس اومد، گفت چی شده و اومد سمت اون، اون با بی ادبی گفت تو کی هستی

و نفس سکوت کرد

من گفتم دوست پسرمه ،

و ول کرد رفت، نمیدونم چیشد ولی هرچی گشتم نفسیو پیدا نکردم دیگه

انقد اشک ریختم و دنبال دلیل بودمکه چرا رفته، با اعصاب خورد از خواب پاشدم!

نمیدونم اصن چه خواب چرتی بود ولی اذیتم کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.