دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها
دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها

خداروشکر که دیر شناختمت...

گاهی ناراحت میشم از اینکه چرا زودتر از اینا ندیدمت!

چرا زودتر باهم آشنا نشدیم و اینهمه سال بدون هم بودیم

چرا اون سال مهمونی چهارشنبه سوری پویان نیومدم که اونجا ببینمت!

چرا دورهمی که دعوتم کردن نیومدم و باب این آشناییو چندسال قبل نذاشتم؟

اینطوری چندسال بیشتر دوست داشتم، چندسال بیشتر باهم کِیف میکردیم

اما میگم،

حتماً صلاحمون این بوده!

حتماً اگر اون زمان میدیدمت به نظر همون آدم سرد و خنثی بودیکه اصلاً حسی بهش نداشتم!

همون آدمیکه تو ذهنم با عکس غذاهاش و سفر و خوش گذرونیای این شکلیش میشناختمش و عللقه ای به آشنایی بیشتر نداشتم باهاش

حتماً صلاح این بود تو یک برهه عجیب بهم گره بخوریم و ابعاد دیگه ای ازت کشف کنم

و جوری بشناسمت که ریز بشم تو حرفات و خصوصیات اخلاقیت و برام جذابترین آدم دنیا بشی!

پس خداروشکر که  تو زمان درست باهم برخورد کردیم و بی مقدمه عاشق شدیم و بهترین روزای همدیگرو ساختیم...

مینویسم تا همیشه یادم بمونه قشنگترین اتفاق زندگیمی و این روزا ذوقداز ترین دختر دنیام واسه ساختن قشنگیا...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.