دلم میخواست شب یلدا عقد کنید ولی خب همه چیز قاطی پاتی بود و نمیشد نامزدیو با اونشب فیکس کرد
از فکرم بیرون رفته بودکه جونی گفت مامان میگه یلدا بله برونتون بود بدک نبودا
این شد منشا انگیزه دوباره من واسه یلدا
یلدا برای منی که عاشق شب و بیدار بودنشم یه جور دیگه قشنگه
خصوصاً اونجاکه رستاک میگه
آرزوهات مبارک...
شب یلدات مبارک!
خلاصه پروسه بدو بدو و دیزاین که طی شد کلی ذوق داشتم واسه دیدن گل اونشب و حلقه ی سفارشی و سورپرایزیکه واسم تدارک دیده بود
با طولانی شدن آرایشگاه من هی عصبی و کلافه تر شدم و با نتیجه آرایش پلنگی دیگه کلا به فنا رفتم! ابروهای موکتی و سایه پلنگ طوری فاجعه بود!
تا رسیدم خونه دایی اینارو دیدم و سلام کردم دویدم ریموور لانکوم که مثل اسید ارایش پاک میکنه ریختم رو پنبه و کشیدم رو ابروها!
پاک شد ولی تمام لوایح کرم پودر و کوفت پودر و اینارم پاک کرد و خلاصه ترمیمش کلی طول کشید
دیدم طفلی مسی تازه از حموم اومده با موهای خیس
نگو با بابا بحثیده و لج کرده بی خبر رفته تنهایی کیکو بگیره
همه اومدن کم کم و من استرس خوب پیش رفتن همه چیو داشتم
جونی و مامانش رسیدن و مهسا رفت کمک و وسایل و سبدارو اوردن بالا و چیدیم
حلقمو دیدم خیلی خوشگل بود و دقیقاً توی همون تیپا بودکه دوست داشتم
نشستیم و مامان جونی اشاره کرد بمن که برم بینشون بشینم و بعد از سوتیای بابا تو معرفی مهمونا و سکوت و اینا، جونی هی زیر لب گفت حلقه، حلقه ولی مامانش نشنید و جونی هی شاکی تر شد
بعد از حرفای فرمالیته طوریه ٢ دقیقه ای راجبه مهریه ، بابا میخواست اهنگ بذاره و اخرش مامان از اونور گفت نه صبر کن بچه ها عکساشون بندازن حلقه دست کنن بعد
رفتیم سمت میز و عکسای رودرواسی طوری انداختیم و بعدش مامان گفت اگه اجازه بدین ش... حلقرو دستش کنه و بابا اوکی داد و حلقرو دستم کردن و شی سید یس
فالامونو خوندیم و عکس انداختیم و من یکمی ریلکس شدم
کلاً از اونشب اخمو بودن یادمه و ارامشیکه جونی بهم میداد و عکسای موذب طوری و شی سید یس و کیک خوشگل و غش و ضعف واسه جونی و کادو یلدایی خوشگل و خلاصه همه ی اینا شد شب رویایی که هرکی اومده بود تا یکهفته تعریف میکرد از جونی و دیزاین و اینا
خدایا شکرت و این لحظات خوبو واسه همه بساز