حدود ٣ ساعتِ از خونمون رفتن (جونی و مامانش)
تولدش بود و مثلا قرار بود سورپرایز باشه اما با سوتیای متعدد دستمون رو شد
شب قبل رفتیم سینما با ف.ط و می.. قانون مورفی دیدیم و یه عالم خندیدیم، تموم شد خدافظی کردیم و اومدیم دم ماشین دیدم فلاشر روشن مونده و بسلامتی باطری خالی کرده