خیلی خوب و بانمکن ! رفتم تو چنل تلگرامشو عکساشو دیدم ، یهو کلی ایده ی هیجان انگیز اومد تو ذهنم
سریع یه حساب کتاب کردم ببینم تولد کی نزدیکه، کیو باید خوشحال کنم
عین بادکنکی که یهو خالی میشه خوردم به در و دیوار و سقوط کردم ! گفتم بیخیال سورپرایز چیه
چرا من سورپرایز کنم همش خب منم تولدم بود همین چند روز پیش ! کو ایده و خلاقیت و ذوق واسه سورپرایز من
یهو دلم خواست کاش مرد بودم، اینطوری خوب میدونستم یه دختر چطوری عاشق میشه ! چطوری ذوق میکنه ! چطوری با یه هزینه ی جزئی تمام دنیاش رنگی میشه
اگه یه مرد بودم قطعاً یه شب قشنگ ازین شکلاتا سفارش میدادم بین چندتا بادکنک رنگی تو یه رستوران خوشگل یا وسط یه دورهمیه دوستانه یا وسط یه تفریح خوشحال کننده شکلاتارو بهش میدادم که بازش کنه و ببینه روش نوشته "Marry me?! "و اگه گفت بله ، یه کیک خوشگل تقدیمش میکردم که روش پر از گلای رز سفیده و وسطش یه حلقه ی مناسب دستای زیباش..
میدونم تا ابد عاشقم میمونه اینطوری ! میدونم باید هرروز از عشق سرشارش کنم و تکیه گاه محکمتری براش باشم
میدونم هروز باید یادآوری کنم مثل مادرم زیباترین بانوی زندگیمه و هروز مثل یه معجزه به وجودش تو زندگیم نگاه کنم!
اگر مرد بودم شاید فرصت معشوقه بودن و ناز کردن و ملکه ی یه پادشاهیو ازدست میدادم ولی قطعاً یه دخترو به اوج عشق و زندگی و رویاهاش میرسوندم
پی نوشت : برای این عزیزای دلیکه اسمشون رو شکلاتاس از ته دل احساس خوشبختی میکنم!
چقدر زیباست اگر آقایون و خانومها وقت و تمرکزشونو روی ساختن زندگی رویایی برای هم بذارن ! زندگی رویایی صرفاً لاکچری نیست! پر از عشقه و فقط تو چنین زندگی هستکه میتونی از کوچیکترین رویدادهای زندگیت لذت ببری...
امروز تصمیم گرفتم یه آرشیو خوب از تمام دوست داشتنی ها و دوست نداشتنیهام داشته باشم...
نه خاطره نویسی !
نه روزمرگیهای تکراری و خصوصی !
هنوز نمیدونم دقیقاً چی !
ولی دلم خواست بنویسم، شاید یک روزی خودم یا هر آدم دیگه ای بتونه با خوندنش خوبتر زندگی کنه
لئو لایف قراره دست نوشته ها شایدم دل نوشته های یه دختر مردادیه شاغل و مجرد باشه که تازه وارد 27 سالگی شده و پر از انگیزه و دوست داشتن و ایده و عشقه!
حوصلمون سر رفت ازدواج کن ! دیر میشه ها ازدواج کن ! اینهمه آدم یکیو اوکی کن دیگه !
الان زیادن حق انتخاب داری ! بری تو 30 سال ازین خبرا نیستا ! محدود میشی
درسته ! حداقل طی 1 سال اخیر نیاز به حضوور یه آدم همیشگی و همراه مهربون کنار خودم حس کردم!
خیلی خوبه که یه دختر مستقل باشه مدیر باشه شاغل باشه با ماشین خودش بره تو قرارای دوستانه و هر پسریو وارد زندگیش نکنه که بشه آژانسش یا منبع مالیش ! ولی خب قبول کن یه جایی بد جور دلم میخواد بعده قرار دوستانه خودم نشینم پشت فرمون ،
ولو شم رو صندلی و یه آقای دوست داشتنی کنارم رانندگی کنه و کلی ناز کنم ناز بکشم و موزیک گوش کنیم و ازین جنگولک بازیا
نه دیگه جداً نیازه که اون آدمو پیدا کنم
و من بین دنیایی از آدمها موندم که چطور هیچ کدوم به اندازه ی یک عمر زندگی برام جذاب نیستن و یا حتی قابل تامل هم نیستن !
افکار خیلی از آدمها شکل معامله شده ! من اینو میدم و اینو میگیرم ! تو خونه داری من زیبایی دارم ! تو ماشین داری من تحصیلات دارم ! و این برای من بزرگترین نگرانیه که چطور آدم دوست داشتنیه ذهنیمو وسط چنین معامله ای پیدا کنم !
آدمیکه رفتار و شخصیت یه جنتلمنو در کنار شیطنت های جوانی داشته باشه !
کسیکه مرز بین ادب و فان بودنو بدونه !
کسیکه دختر براش یه موجود قابل احترام باشه و مثل یه معجزه تو زندگیش نگاهش کنه
کسیکه پیشرفت زندگیش در کنار تفریح و آرامش و طبیعت و تمام چیزای خوب باشه
ولی گویا نیست یا هست خیلی کم است !
خلاصه که اینطوریه در حال حاضر !
من انتظار دارم هر آدمی تفاوتم با تمام آدمهای دیگرو بفهمه
درک کنه درست زندگی کردن و شیطنت نداشتن و سلامت موندن خدایی سخت بوده تا این سن ! خیلیم سخت بوده !
چون همه میدونیم با شیطنت خیلیم خوش میگذره کلیم ریفرش میشه آدم ! ولی خط قرمزای ذهنی من واسه زندگی آینده واسم حس بهتری داشت
حالا اینکه یکی بیاد و تورو به چشم همه ی دخترای اطراف ببینه و اصلا نفهمه فرق توییکه خط قرمز داشتی با کسیکه قله ی فتح شده که چه عرض کنم! تفریحگاه عمومی شده ،چیه! بسی عصبانی کننده میباشد
به اندازه ی امروز غر زدم احتمالاً کافیه
روز خوش - 11:32 روز شنبه 16 مرداد