تعطیلات... اولویت!

نمیدونم انتظار من عجیب غریبه یا یه چیزی این وسط مچ نیست

این هفته درگیر جراحی م بودیم و کلی استرس شدید داشتیم، ذهن و روحم بدجور خستس... دلم خوش بود به تعطیلات آخر هفته که میبینمش و خستگی از تن و روحم در میره که نشد!

پنجشنبه تولد...

تا پایان تولد مسیج نداد بهم و دلم آشوب آشوب بود از اینکه جای خالی حس نکرده کنارش! دلایل خودشو داشت! مثل فلایت مد گوشی بخاطر مسیجای سرطاااااان ش...

خودمو اروم کردم و گذشت...

سرسنگین بودم فرداش، دیدم حالش خوب نیست! یه عکس داد بهش از بیحالیش و توان مقابله با اون حالشو نداشتم و قربون صدقش رفتم و پیگیر بودم حالش خوب شه، مهمون داشتیم و یه تعطیلیه خسته کننده دیگه هم گذشت...

یه حسای بدی داتشم که بهش گفتم یه جووووریم اصلا حالم خوش نیست

گفت فردا میام حتماً میبینمت! گفتم بریم گیاهشناسی، گفت برنامه ماکلن معلوم نیست و سکوت کردم

تا امروز عصر سکوت کردم و منتظر بودم،

یکم ارایش کردم و بخودم رسیدم تا قیافه خسته ی این روزامو نبینه، مسیج داد

تولد علیه و باید بریم عصر کادوشو بدیم! بویرکنسل شدن قرار میومد و دلتنگیمو تبدیل به عصبانیت میکرد

نوشتم و قرستادم! فرستادم و مجدد خوندم، خوندم و پاک کردم

گفتم برو، نمیخواد بیای پیشم

گفترنه زود میرم و میام پیشت! این زوود ، شد ساعت ٨/٣٠ 

تو آینه قیافه ارایش کردمو میدیدم و بیشتر حرص میخوردم که چرا اماده شدم اصلا!

گفت پریسا گفته بیاین دورهم واسه تولد... تقریبا داشت اشکم درمیومد! چرا نمیفهمه من نیاز دارم باشه!

زنگ زد، گفتم نیا! تا برسی جایی نمیشه رفت 

گل ارکیدم خشک شد و بعد از حرفای کارشناس فهمیدم ریشه هاش اب زیاد کشیده و مرده! یاد خودم افتادمکه کم کم دارم خشک میشم، بی حال میشم، افسرده میشم و حرفامو قورت میدم!... من کی میمیرم ازین بی توجهی!؟

هیچوقت تو حاشیه نبودم، حاشیه بودن دوست ندارم

محور نبودن داره عذابم میده

چقدر بغض دارم امشب...

فقط بخند...

وسط یه دنیا کار مسیج داد سر یه چیزی خندیدیم باهم (میشا)

وقتی ایموجی خنده میداد ناخودآگاه ذوق کردم! تو دلم گفتم تو فقط بختد...

دوست باشتن حس عجیب قریبیه! گاهی با تمام وجود دلت میخواد فقط ارامش و راحتی براش ایجاد کنی؛

از ناراحتیش غصه میخوری و از شادیش هایپر میشی و خدارو شکر میکنی واسه همچین ثانیه هایی!

وقتی کسیو دوست داری اون ادم پر قدرت ترینه واسه رسوندنت به موفقیت و بالعکس قدرت ماورایی داره تو به خاک نشوندنت! میتونه با یک جمله روز ها و هفته هاتو بی رنگ کنه و با ٢٠ ثانیه حرف زدن کاری کنه حتی یادت نیاد که چی بهت گذشته!

عجیب موهبتی است این حس دوست داشتن و عشق،

عشقیکه هرچی ازش میگذره به درست بودنش بیشتر مطمئن شی و ترسناکترین کارها رو با پشتوانه ی اون انجام بدی و حس پشیمونی نداشته باشی!

این حس قطعا یه تیکه از حال و هوای بهشتیه!

این حس قشنگ پایدار و برای همه آرزو میکنم...

وسط برفای  یخ زده امشب نمایش صد درصد کف زمین میبینیم! تجربه جدیدی از کنارهم بودن حتی کف زمین! اینم دوووووست...