دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها
دوست داشتنی های هر روز یک لئو

دوست داشتنی های هر روز یک لئو

روزمرگیها و دوست داشتنی ها

کابوووووس... استوری

ساعت ٢:٣٠ نصفه شب ١٠ مهر

با چشمای خیس از خراب پریدمو گوشیمو پیدا کردم واتس اپ باز کردم و مسیج دادم به نفس

گوش درد داشت از دیشب ، امید داشتم ببدار باشه حرف بزنه اروم شم ولی خوابه، بمیرم الهی گوشش کیپ شده بود فکر کنم از کلافگی و استرس این روزا! همون بهتر خوابش برده عزیز دلم

الانکه از خواب پریدم با کابوس اون لعنتی بود

خواب دیدم نفس رفته ترکیه و اولین روزکه رسیده اون استوری گذاشته از قرارشون و باز اون طناب لعنتی وحشتو انداخته تو گلوی من

هدا میدونه تو خواب چه فشاری بهم اومد، صدتا مسیج نوشتم واسه نفس و پاک کردم

چقدر غم انگیزه که یه رفتار دوستانه میشه کابوس ضمیر ناخواگاه زندگی من و هیچی نمیشه راجبش به جونی گفت

چقدر حالم بده... شکر که خواب بود

خدایا شکرت خداجونم مادوتارو کنارهم برای هم حفظ کن، خانواده هامون و عزیزامون حفظ کن و بذار آروم باشیم کنارهم

خدایا این کابوس از ذهنم دور کن و آرومم کن :'(

خدارو شکر ازین خواب لعنتی بیدار شدم... شکر